جهت استفاده از این بخش باید عضو سایت باشید.
قصه ی واقعی مداد و پاک کن
من نبودم که!
بابا لنگ دراز
پسری روی کاغذ
کافیه بپرسی!
هریسون چسبنده
میخواهم چه کاره شوم؟
معجزهی کلمات
قطار کوچولویی که توانست
خرس از راه رسید
به همراه داشتن کلاه ضروری است
در جستجوی آرامش
شجاع مثل خودت
اژدها هم سرما میخورد
ترومن
شبکهی نامرئی
گرگی که گم شد!
نگهبان گلها
دوست ندارم بخوابم!
به قلبت گوش بده
به بدنت گوش بده
طناب نامرئی
مهربانی یعنی
کوالایی که دیگه میتونه
شیر و یک سوال موشی
سنجابها وارد میشوند
داستان یک اختراع فوق العاده
دهان نگو کوه آتش فشان
اگر همه این را بگویند
با یک فکر تازه چهکار میتوانم بکنم؟
با یک فرصت چهکار میتوانم بکنم؟
با یک مشکل چهکار میتوانم بکنم؟
نه شنیدن را دوست ندارم!
من کارهایم را جوری که دلم میخواهد انجام میدهم!
دوباره یادم رفت اجازه بگیرم!
واقعاً این حرفها را تو گفتی؟!
کلوچههای شکلاتی و آقای هیولا
دوست ندارم بزرگ شوم!
من نمیخواهم قورباغه باشم!
حوصلهام سر رفته!
بدترین روز زندگی من!
تقصیر من نبود که...
اگر همه این کار را بکنند!
وقتی راستش را نمی گویم چه طوفانی به پا می شود