جهت بزرگ نمایی روی تصاویر کلیک کنید:

نگراناسور
نگراناسور شاد و شنگول لِیلِیکُنان روی شنهای طلایی بپربپر میکرد. تازه، نقشهی معرکهای هم برای پیکنیک کشیده بود! اُه!اُه! مارمولک یک خبر بد دارد... یعنی چی شده؟ پروانههای نگرانی اینجا چه کار میکنند؟ نگراناسور با خودش فکر کرد اگر... به اندازهی کافی خوراکی نداشت باشم؟ در جنگل گم شوم؟ هوا توفانی شود؟
مشاهده کتاب
جوجه بغلی
برنارد شبیه پرندههای معمولی نبود، بالهای او خیلیخیلی بلند هستند و او با این بالهای بلند نمیتواند پرواز کند. برنارد مدام با خودش فکر میکند بالهایش به چه دردی میخورند؟ اما وقتی برنارد با اورانگوتان غمگین و غمزده آشنا میشود، نکتهی عجیبی را دربارهی خودش کشف میکند...
مشاهده کتاب
جعبه به دوش
وقتی لاکپشت کوچولوی داستان ما به دنیا آمد، لاک نداشت. تازه، این شروع یک قصهی پرماجرا بود. پدر و ماد او به جای لاک، یک جعبه برایش انتخاب کردند و گفتند: «ارزش یک لاکپشت، خیلی بیشتر از لاک اوست.» اما مگر جعبه جای یک لاک را میگرفت؟! آنوقت بقیه چه فکر میکردند؟!
مشاهده کتاب
اگر همه این طور فکر کنند!
شاید به نظرتان برسد اینکه ما دربارهی دیگران چه «فکری میکنیم» اهمیتی ندارد، اما اگر «فکر کنید» دیگران توانایی انجام کاری را ندارند، این نوع فکر کردنِ شما میتواند آنها را دلسرد کند. شاید به نظرتان برسد «نوعِ فکر کردن» ما به دیگران آسیبی نمیرساند، ولی تصور کنید که همه نسبت به هم اینطور فکر کنند، آنوقت چه اتفاقی میافتد! حتی اگر همه دربارهی یک مسئله یک جور فکر کنند، باز هم ممکن است آنها هم اشتباه کنند. اگر همه از یاد ببرند که نسبت به هم مثبت و مهربانانه فکر کنند، آنوقت دنیا دیگر جای زیبایی برای زندگی کردن نخواهد بود.
مشاهده کتاب
امید تازه
موش کوچولو توی لانهاش در زیرزمین دراز کشید و سرش را هم بین پنجولهایش گرفت. او خیلی خوشحال نیست. یعنی چی شده؟ مامان میگوید که او به امید نیاز دارد اما آخه موش کوچولو از کجا میتواند امید را پیدا کند؟
مشاهده کتاب
فرگال به اردو می رود
فرگال هر کاری انجام میدهد تا در اردو بهترین باشد، اما بقیه اصلاً تحتتاثیر قرار نمیگیرند. پس تعجبی ندارد اگر او هیچ دوستی پیدا نکند. طفلکی فرگال: چه اردویی!
مشاهده کتاب
فرگال با فرن آشنا می شود
فرگال یک پسر شاد و شنگول است، اما داشتن خواهر کوچکتر، او را عصبانی، حسود و نگران میکند. فرگال اصلاً دل و دماغ هیچ کاری ندارد. یعنی حالا او باید چه کار کند؟
مشاهده کتاب
فرگال از کوره در می رود
فرگال یک اژدهای دوستداشتنی است، اما وقتی کسی به او میگوید که چهکاری انجام دهد، عصبانی میشود و از کوره در میرود.
مشاهده کتاب
تو خاص هستی
کیتی در آینه به خودش نگاه میکند و به نظرش پوست ساده و حوصلهسربری دارد. او خیلی دلش میخواهد مثل بقیهی دوستانش یکعالمه رنگیرنگی باشد. یکهو فکری به ذهنش میرسد، سراغ مداد و جوهر و رنگ میرود و اینطوری میخواهد خودش را هم رنگارنگ و زیبا کند. آیا حالا کیتی بهنظر خودش زیبا و خاص است؟ با خواندن این کتاب خودتان را همانطور که خاص و دوستداشتنی هستید، میبینید.
مشاهده کتاب
قصه ی واقعی مداد و پاک کن
تا به حال از دوستی مداد و پاککن چیزی شنیده ای؟! یک مداد بود و یک پاککن هم بود و روزی روزگاری آنها به هم رسیدند و دوستان راست راستکی هم شدند! میخواهی بدانی چهطوری؟! پس با مداد و پاککن دوست شو و از زبان خودشان بشنو!
مشاهده کتاب
من نبودم که!
او همیشه یک جواب در آستین دارد! چرا دفتر مشقت کثیف است؟ من نبودم که! تقصیر خودکار مکار است! چرا خرچنگقورباغه نوشتهای؟ چندبار بگم! زیر سرخودکار است! خلاصه زیر بار چیزی نمیرفت و همهچیز را گردن دیگران میانداخت از خودکار بگیر تا کولهپشتی، شانه و بالش همه مقصر بودند بهجز خودش! یک روز صدای همهی وسائل درمیآید و تصمیم جالبی میگیرند.
مشاهده کتاب
بابا لنگ دراز
آن روز صبح بابای متیو هر کاری کرد ماشین سبزش روشن نشد که نشد. متیو هُری دلش ریخت که نکند بابا عصری نیاید مدرسه دنبالش. بابا هم که دلش نمیخواست گلپسرش غصه بخورد گفت راههای دیگری هم بلد است که خودش را به مدرسه برساند. بابا میتوانست برود سراغ تراکتور قرمز همسایه. تازه، قلق خرسسواری را هم بلد بود. فقط همین؟ نه این تازه اول قصه است! بابای متیو همیشه برای هر مشکلی راهحلی دارد.
مشاهده کتاب