جستجوی سریع
/ مجله مهرسا / چگونه کودکان خردسال مرگ را درک می کنند - و چگونه می توان در مورد آن با آنها صحبت کرد

چگونه کودکان خردسال مرگ را درک می کنند - و چگونه می توان در مورد آن با آنها صحبت کرد

4 مرداد 1400 4
786بازدید

به عنوان مثال ، وقتی با حیوان یا گیاه مرده ای روبرو می شوند ، مرگ برای بسیاری از کودکان موضوع جالبی است. مشاهدات و س والات آنها در حالی که تلاش می کنند دنیای پیچیده ای را درک کنند ، یک کنجکاوی سالم را نشان می دهد.

با این حال ، برای بسیاری از والدین ، ​​مرگ یک موضوع تابو برای کودکان است. اما سوالات کودکان در واقع فرصتی عالی برای تشویق کنجکاوی آنها و حمایت از یادگیری آنها در مورد ، مثلاً زیست شناسی و چرخه زندگی فراهم می کند. با این حال ، شرایطی پیش می آید که باید حساسیت زیادی از خود نشان دهید.

آنچه کودکان می دانند

بیشتر کودکان پیش دبستانی اساس بیولوژیکی مرگ را درک نمی کنند و تمایل دارند که مرگ یک وضعیت متفاوت زندگی مانند یک خواب طولانی مدت است. در این سن ، کودکان اغلب می گویند فقط افراد پیر و بیمار می میرند. آنها همچنین فکر می کنند افراد مرده احساس گرسنگی می کنند ، به هوا احتیاج دارند و هنوز هم می توانند ببینند ، بشنوند یا خواب ببینند. برای دستیابی به درک بالغ و بیولوژیکی از مرگ ، کودکان باید از چند واقعیت اصلی در مورد مرگ آگاهی کسب کنند.

به طور معمول ، بین سنین چهار تا 11 سالگی ، کودکان به تدریج می فهمند که مرگ جهانی است ، اجتناب ناپذیر و برگشت ناپذیر است ، به دنبال خرابی عملکردهای بدن انجام می شود و منجر به توقف تمام فرایندهای جسمی و روحی می شود. یعنی تا 11 سالگی ، اکثر کودکان این ایده را درک می کنند که همه مردم - از جمله عزیزانشان و خودشان - روزی خواهند مرد و برای همیشه مرده خواهند ماند.

با این حال ، برخی از کودکان خردسال این مسئله ها را زودتر درک می کنند و در اینجا تجربه و مکالمات مناسب تأثیرگذار است. به عنوان مثال ، کسانی که قبلاً مرگ یکی از اقوام یا حیوان خانگی عزیزش را تجربه کرده اند و کسانی که از طریق تعامل با حیوانات تجربه بیشتری از چرخه زندگی دارند ، تمایل دارند درک بهتری از مفهوم مرگ داشته باشند.

پیش بینی کننده دیگر درک نسبتاً زود هنگام ، آموزش والدین صرف نظر از هوش کودک ، بهتر است. این نشان می دهد که والدین می توانند و با فراهم آوردن فرصت های مناسب و توضیح واضح حقایق بیولوژیکی در سال های ابتدایی ، به درک کودک خود از مرگ کمک می کنند.

نقش دین و فرهنگ در باور کودکان

دین و فرهنگ نیز در شکل گیری باورهای کودکان نقش مهمی دارند. در حین مکالمه با بزرگسالان ، کودکان اغلب با حقایق بیولوژیکی بلکه با اعتقادات "فوق طبیعی" در مورد زندگی پس از مرگ و دنیای معنوی روبرو می شوند. روانشناسان رشد کشف کرده اند که کودکان هر چه بزرگتر می شوند و واقعیت های بیولوژیکی مربوط به مرگ را درک می کنند ، معمولاً دیدگاه "دوتایی" دارند که ترکیبی از باورهای بیولوژیکی و فوق طبیعی است.

به عنوان مثال ، کودکان ده ساله ممکن است تشخیص دهند که افراد مرده نمی توانند حرکت کنند یا ببینند زیرا بدن آنها از کار افتاده است ، اما در عین حال معتقدند که آنها خواب و دلتنگ افراد هستند.


صداقت و حساسیت

تحقیقات اخیر در مورد درک کودکان از مرگ دارای چندین پیامد در مورد چگونگی بهترین بحث در مورد این موضوع پیچیده و اغلب دارای احساسات است.

مهمترین چیز این است که از موضوع دور نشوید - سوالات کودک را نادیده نگیرید یا سعی کنید موضوع را تغییر دهید. در عوض ، آنها را فرصتی برای پرورش حس کنجکاوی خود و کمک به درک تدریجی بهتر آنها از چرخه زندگی بدانید.

به همین ترتیب ، گوش دادن به آنچه کودکان درباره مرگ می پرسند و می گویند ، شما را قادر می سازد احساسات و سطح درک آنها را بسنجید ، و آنچه را که نیاز به توضیح یا اطمینان دارد ، بررسی کنید. یک پیام ساده و بیش از حد ساده می تواند اطلاعاتی نداشته باشد و از آن حمایت کند ، و یک توضیح بیش از حد پیچیده ممکن است باعث ایجاد سردرگمی و پریشانی احتمالی شود.

به عنوان مثال ، ارائه اطلاعات دقیق یا جزئیات گرافیکی در مورد چگونگی فوت شخصی یا اتفاقاتی که برای اجساد رخ می دهد ، ممکن است باعث نگرانی و ترس بی مورد شود ، به ویژه در کودکان کوچکتر. برای برخی از کودکان ، این فکر که یک فرد مرده همچنان مراقب ما است می تواند اطمینان بخش باشد ، اما برای برخی دیگر ممکن است باعث سردرگمی و پریشانی شود.


جنبه اصلی دیگر صداقت و پرهیز از ابهام است. به عنوان مثال ، گفتن به کودکی که یک فرد مرده "خوابیده است" می تواند آنها را به این باور برساند که افراد مرده می توانند از خواب بیدار شوند. تحقیقات نشان داده است كودكانی كه طبیعی بودن ، اجتناب ناپذیری و نهایی بودن مرگ را می فهمند ، احتمالاً آمادگی بهتری برای آنها دارند و در هنگام وقوع ، می توانند مرگ را بهتر حس كنند. در واقع ، کودکان با چنین درک درستی ترس کمتری از مرگ را گزارش می کنند.

صادق بودن همچنین به معنای تصدیق عدم قطعیت و رمز و راز مرگ و پرهیز از جزم اندیشی است. لازم به توضیح است که مواردی وجود دارد که هیچ کس نمی تواند بداند و داشتن اعتقادات ظاهراً ناسازگار به طور همزمان امری طبیعی است. هرچند اعتقادات مذهبی یا الحادی شما قوی باشد ، تصدیق کنید که دیگران ممکن است دیدگاه های بسیار متفاوتی داشته باشند. این رویکرد تحمل عقاید دیگران را تشویق می کند ، از انگیزه طبیعی کودکان برای درک جهان پشتیبانی می کند و از تعجب و رمز و راز آن قدردانی می کند.


شاید مهمترین چیز این باشد که تصدیق کنیم غم طبیعی است و طبیعی است که نگران مرگ باشیم. همه ما وقتی عزیزی می میرد غمگین می شویم اما با ادامه زندگی به تدریج بر غم خود غلبه می کنیم. برای کاهش نگرانی ، می توانید اطمینان واقع بینانه ای ارائه دهید. به عنوان مثال به احتمال ادامه زندگی آنها و عزیزانشان برای مدت زمان طولانی اشاره کنید.


اگر کودکی با از دست دادن یکی از عزیزان خود کنار آمد یا خود را از دست داد ، حساسیت زیادی لازم است. این به معنای کم صداقت و گشودگی نیست. کودکان وقتی می توانند به توضیحات درست در مورد مرگ یکی از عزیزان اعتماد کنند ، اضطراب و ترس خود را بهتر مدیریت می کنند. برای کودکانی که می دانند در حال مرگ هستند ، مهم است که به آنها فرصت دهید تا سوال کنند و احساسات و خواسته های خود را بیان کنند.

در هر شرایطی که وجود داشته باشد ، اگر اطلاعات درست از آنها گرفته نشود ، کودکان سعی می کنند خلاء دانش خود را پر کنند. غالباً تصورات آنها نسبت به واقعیت بسیار ترسناک تر و مخرب تر است.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
دسته بندی مقالات
0 محصول
ادامه خرید
تایید و تکمیل خرید
مجموع سبد
0 تومان