جستجوی سریع
/ مجله مهرسا / «فرد» مهم‌تر است یا «جامعه»؟!

«فرد» مهم‌تر است یا «جامعه»؟!

10 تیر 1398 4
1185بازدید

در دوران نوجوانی سوالی در ذهن ما مطرح شده­ بود:
جامعه مهم‌­تر است یا فرد؟
فرد اثرگذار است یا جامعه؟

چون نوجوان بودم بر اساس نوع تفکر آن دوران فکر می‌کردم اگر جامعه اثرگذار باشد پس ما کاره­‌ای نیستیم!
دلم می‌­خواست باور کنم که ما اثرگذاریم، فکر کنیم ما می‌­توانیم همه چیز را تغییر دهیم. همه چیز در دستِ ماست.

برخی از افراد با استدلال و بیانِ قوی داشتند می­‌گفتند «جامعه» مهم‌تر است. چون فرد محصولِ جامعه است. شما در دامانِ پدر و مادری بزرگ می‌شوید که فرهنگی دارند. شما در آموزش و پرورشی تحصیل می‌­کنید که سیستمی دارند و این آموزش‌­ها و آن پدر و مادر و این شرایط و آب‌­وهوا شما را می‌سازد و چه بخواهید و چه نخواهید، در آن سیستم بزرگ می­‌شوید. پس دیگر اختیاری ندارید! جامعه نقش مهمی دارد.

بعضی­ دیگر می‌­گفتند:مطالبی که می‌گویید صحیح است؛ ولی انسان موجودی است اثرگذار. در یک لحظه با یک برخورد، با یک دوست، تجربه­ شخصی یا الهام غیبی، ناگهان متحول می­‌شود. و چه بسا که این تحولات را در خود جمع می­‌کنند و منتظر یک اتفاق می‌مانند و وقتی آن اتفاق رخ می‌­دهد، یک فرد، جامعه را تغییر می‌دهد.

در مقابل طرفدارانِ اثرِ جامعه می­‌گفتند: اگر جامعه آماده نباشد، فرد نمی‌­تواند کاری کند!

اما سوالِ من از خودم و شما این است:
کدام مؤثرتریم؟
من می‌­توانم تغییر ایجاد کنم؟
شما می‌­توانید تغییر ایجاد کنید؟
یا جامعه مهم است؟

تفکرِ سیاهی و سپیدی و این یا آن، فقط یک «تله» است.
این تله است که شما در آن گیر می‌­افتی؛. وقتی بپرسند «این را انتخاب می‌­کنید یا آن را؟»
ما در تله می‌­افتیم که کدام را بگوییم. در حالی که ما انتخاب‌­های دیگری هم داریم؛ مثل: هیچ‌­کدام و یا هردو، مقداری از این و مقداری از آن.

آن­‌قدر تفاوت و اختیاراتِ متفاوت در این دو مرز هست که ما هیچ­وقت احساسِ افتادن در تله را نخواهیم ­کرد. به شرطی که متوجه باشیم. اگر بگوییم جامعه اثرگذار است، جامعه کیست؟ جامعه متشکل از افراد است. پس افراد مهم هستند چون افرادند که دارند جامعه را می‌­سازند. خودِ جامعه هم مهم است چون هویتی دارد.
طبق تجربه‌­ی شخصیِ من، هر دو بر هم اثر می‌­گذارند. هم من می‌­توانم در جامعه اثرگذار باشم و هم می‌­توانم از جامعه اثر بپذیرم. به این بستگی دارد که کدام بخش از ما آماده‌تر، مستعدتر و پذیرنده‌تر است؟ برای مثال:
اگر من یک کودک خردسال هستم، خودم اعتباراتی دارم. با خودم یک‌سری امکانات دارم که خاصِ خودم است. اصلا همه‌­ی ما خاصیم. این ظرف خالی است و آن موقع جامعه است که فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اما مغزِ انسان یک بایگانی نیست. مغزِ ما یک کتابخانه نیست که با مجموعه‌­ی کتاب‌­ها تشکیلِ کتابخانه را بدهد. به مجردِ این که در ذهنِ من و شما اطلاعاتی وارد می­‌شود، خلاقیتِ بشری و آن قسمتِ الهیِ بشری اطلاعات را می­‌گیرد و هرکدام از ما به یک طریق اطلاعات را کسب می‌­کنیم. این تفاوت‌­ها در برداشت­‌ها و آمیختنِ اطلاعات با هم، ایجادِ یک چیزِ نو می‌­کند. این پدیده­‌ی خلاقیت است. یعنی اگر با همه‌­ی انسان‌­ها یکسان رفتارکنی و یکسان اطلاعات بدهی، خواهید دید که تفاوت ایجاد خواهد شد و این ارزش است.

بنابراین:
چقدر خودت را باور داری؟
چه هدفی در سر داری؟
چقدر خودت را عامل می­بینی؟
به همان اندازه اثرگذار هستی.

اگر بگوییم: «ما که کاره‌­ای نیستیم!» ذهنت قفل می­‌شود. دائم فقط تأثیر می‌­پذیری.

اما اگر بگویی:
به راهِ بادیه رفتن، به از نشستنِ باطل
و گر مراد نیابم، به قدرِ وسع بکوشم
«سعدی»

به نفع یک جامعه است که تک‌­تکِ افراد آن بدانند که تأثیرگذار هستند.
(البته میزان اثرگذاری افراد متفاوت است) ولی بدونِ تردید، همه تأثیرگذارند.

در یک اداره و سازمان، یک نفر که آبدارچی است، در جای خودش نقشِ خودش را دارد. نمی‌­توانیم بگوییم در یک اداره، مدیرکل مهم‌­تر است یا آبدارچی. ولی می­‌توانیم بگوییم نقش کدام بزرگ­تر و تأثیرِ کدام بیشتر است.

جامعه مثل ارکستر و افراد آن مثل نوازنده‌­های ارکستر هستند.
شما نوازنده‌­ی سمفونیِ زندگی هستید.
ارکستری دارد. فردی رهبر ارکستر است، فردی ۳۰ دقیقه می­‌نوازد، دیگری ۲۰ ثانیه و شخص دیگری هم از اول سمفونی تا آخر باید سه بار ضربه به دستگاه بزند. ولی موقعی که باید این ضربه را بزند، اگر یکی بیشتر یا کمتر بزند، کل کار خراب خواهد شد.
همه‌باهم کار می‌کنیم.
ولی مطمئناً بعضی از این افراد و نوازنده‌­ها، به‌خاطر مهارتشان، اهدافشان، علاقه و شوقِ شخصی­شان، رشد بیشتری می‌­کنند و مثلاً رهبر ارکستر یا تک­نواز می‌شوند. چرا؟ چون می‌­خواهد.

همیچنین می‌توان گفت زندگی مثل یک فیلم است. در فیلم زندگی، فردی بدل‌کار است و نقش سختی به‌عهده دارد، دیگری نقش ساده‌­‌تری دارد ولی مهم است که نقش خود را خوب بازی کند.

آموزش مرتبط: 5قدم تا یتیم‌خانه!
شما مهم هستید!
هروقت، کسی به من و شما گفت که تو مهم نیستی، از این سه حالت خارج نیست:

یا خود قدرِ خودش را نمی‌­داند و چون خودش را به عنوان انسان محترم نمی‌شمارد، دیگران را هم نمی­‌تواند محترم بشمارد. پس کمکش کنید با خودش آشتی کند.

یا غرضی دارد. در کارش خللی هست. می­‌گوید شما کسی نیستید که بتواند شما را اداره کند. اداره‌­ی منفی. در حالی که به درد نمی‌­خورد. اداره‌­ی مثبت خوب است. این که به تو بگوید تو کسی هستی، من به تو احتیاج دارم. شما می‌­توانید به من کمک کنید. و آن‌وقت شما با عشق و علاقه کمک خواهید کرد. چون شریکِ قدرتمندی خواهید شد، نه شریکی حقیر که از روی نیاز و ترس کار کند.

و سومی: نمی‌­داند! و از روی عادت حرفی را می‌­زند. سوء‌نیتی هم ندارد و فکر می­‌کند این­ درست است!

خانم­‌ها و آقایان!
خداوند شما را به منظوری خلق کرده است. شما در این دنیا کاره‌­ای هستید. یکی از نوازنده‌­های ارکستر جهانی هستید که موسیقیِ زندگی را به نوا درمی‌آورید و اگر کارتان را جدی نگیرید، کارِ همه را خراب خواهید کرد.

اگر این همه نابسامانی هست، نتیجه‌­ی آن است که افراد نمی‌­دانند که نوازنده‌­هایی هستند که باید کارشان را درست انجام دهند.
هرکس کارش را درست انجام بدهد، موسیقی، خوش‌­آهنگ و شهر و خانه‌­ها آباد می‌­شود.
و این به دستِ من و شماست.
من باید نقشِ خودم را بازی کنم و مسئولیتم را بپذیرم؛ و شروع آن این‌گونه است:
احترام به خود
دوست‌­داشتنِ خود
جدی گرفتنِ وظیفه­‌مان.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
دسته بندی مقالات
0 محصول
ادامه خرید
تایید و تکمیل خرید
مجموع سبد
0 تومان